حدیث روز
تکلف بیجا
امام على سلام الله علیه :
شَرُّ الإِخوانِ مَن تُكُلِّفَ لَهُ؛
بدترين برادر كسى است كه
براى او به زحمت افتى


موضوعات مرتبط: حدیث برگزیده
شعر "قالی ظریف و دست باف او" عرفان نظرآهاری
قلب من
قالی خدا ست
تار و پودش از پر فرشته ها ست
پهن کرده او دل مرا
در اتاق کوچکی در آسمان خراش آسمان
برق می زند
قالی قشنگ و نو نوار من
از تلاش آفتاب
شب که می شود ، خدا
روی قالی دلم
راه می رود
ذوق می کنم ، گریه می کنم
اشک من ستاره می شود
هر ستاره ای به سمت ماه می رود
یک شبی حواس من نبود
ریخت روی قالی دلم
شیشه ای مرکب سیاه
سال ها ست مانده جای ان
جای لکه های اشتباه
ای خدا به من بگو
لکه های چرک مرده را کجا
خاک می کنند ؟
از میان تار و پود قلب
جای جوهر گناه را چطور
پاک می کنند ؟
آه
آه از این همه گناه و اشتباه
آه نام دیگر تو است
آه بال می زند به سوی تو
کبوتر تو است
قلب من دوباره تند تند می زند
مثل این که باز هم خدا
روی قالی دلم ، قدم گذاشته
در میان رشته های نازک دلم
نقش یک درخت و یک پرنده کاشته
قلب من چقدر قیمتی است
چون که قالی ظریف و دست باف او ست
این پرنده ای که لای تار و پود آن نشسته است
هدهد است
می پرد به سوی قله های قاف دوست
عرفان نظرآهاری از کتاب " روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس "


موضوعات مرتبط: عرفان نظر آهاری شعر
شعر طنز
قلچماقی نخبهای را دید و دستش را گرفت
گفت: این دست است آقا، دسته ساطور نیست
گفت: دانشجو! چرا مزدور امریکا شدی؟
گفت: هرکس انتقادی کرد او مزدور نیست
گفت: اینجا هیچ اشکالی ندارد انتقاد
گفت: پس آیا کسی در خانهاش محصور نیست؟!
گفت: این چیزی که میگویی غرضورزانه است
گفت: دیدی انتقادی ساده هم مقدور نیست؟
گفت: باید آورم مامور و دربندت کنم
گفت: دانشگاه جای افسر و مامور نیست
گفت: تا آید حراست داخل مسجد بمان
گفت: مسجد جایگاه مردم ناجور نیست!
گفت: مستی زان سبب هی حرفِ بیخود میزنی
گفت: آن هم علتش چیزی به جز کافور نیست!
گفت: گویا نوری از ایمان نداری در دلت
گفت: ایمان هست اما هالهای از نور نیست!
گفت: مجبوری مطیع حرفهای من شوی
گفت: در «اندیشه 2» آدمی مجبور نیست!
گفت: خواهی دید وقتی میروی بالای دار!
گفت: باشد، خون ما رنگینتر از منصور نیست! منبع :وبلاگ ارمغان زمان فشمی،


موضوعات مرتبط: اشعارطنزشعر
داستان "و دقیانوسی که منم" عرفان نظرآهاری
دلم ، برخاستنی به ناگاه می خواهد و گریختنی گرامی از سر فریاد . دلم غاری می خواهد و خوابی سیصد ساله و یارانی جوانمرد .
می خواهم چشم بر هم بگذارم و ندانم که آفتاب کی برمی آید و کی فرو می شود و ندانم که کدامین قرن از پی کدام قرن می گذرد .
و کاش چشم که باز می کردم ، دقیانوسی دیگر نبود و سکه ها از رونق افتاده بود .
من آدمی هزار ساله ام که هزاران بار گریخته ام ، به هزار غار پناه برده ام و هزاران بار به خواب رفته ام اما هر جا که رفته ام ، دقیانوس نیز با من آمده است . من خوابیده ام و او بیدار مانده است . دیگر اما گریختن و غار و خواب سیصد ساله به کار من نمی آید . من کجا بگریزم از دقیانوسی که در پیراهن من نفس می کشد و با چشم های من به نظاره می نشیند و چه بگویم از او که نه بر تخت خود که بر قلب من تکیه زده است و آن سواران که از پی من می آیند نه در راه ها که در رگ های من می دوند .
چه بگویم که گریختن از این دقیانوس ، گریختن از من است و شورش بر او ، شوریدن بر خودم .
نه ، ای خدای خواب های معرفت و غار های تنهایی ، من دیگر به غار نخواهم رفت و دیگر به خواب ، که این دقیانوس که منم با هیچ خوابی به بیداری نخواهد رسید .
فردا ، فردا مصاف من است و دقیانوسم ، بی زره و بی شمشیر و بی کلاه ، تن به تن و رو یا روی ، زیرا که زندگی نبرد آدمی است و دقیانوسش .
عرفان نظرآهاری از کتاب "من هشتمین آن هفت نفرم "


موضوعات مرتبط: عرفان نظر آهاری
حل مشكلات دشوار با خواندن زيارت عاشورا
دومين توسّل :
پس از گذشت يك سال از اولين توسّل ، با مشكل ديگرى مواجه شدم : يكى از تجار تهران نزد من آمد و گفت : ما كالاهاى بسيارى براى شما مى فرستيم تا بفروشى و مبالغ آن را ارسال كنى . با بعضى از دوستان و تجار در اين باره مشورت كردم گفتند: مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پيش پرداخت براى او بفرست تا رضايت او را جلب كنى ، من نيز مبلغ يكصد هزار تومان از قرض الحسنه تهيه كردم و يكى از دوستان پانصد هزار تومان به من داد، به هر حال براى او مبالغ را جور كردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد، اما متأ سفانه برايمان آشكار شد كه تاجر از حقه بازان بوده ، و پس از گرفتن پولها از بانك متوارى شده و بدهى بسيارى دارد كه بالغ بر هفتاد ميليون تومان مى شود... مدّت سه ماه دنبال او جستجو كرديم ولى اثرى از او نيافتيم تا ما را به او برساند.
با استفاده از اولين تجربه ام كه آن را از خواندن زيارت عاشورا به دست آورده بودم ، اين بار نيز با همان نيّت و با همان سبك متوسل شدم ، پس از بيست روز اين تاجر با من تلفنى تماس گرفت و مبلغ را پس داد، بعد از چند روز او را بازداشت كردند و به تهمت حقه بازى و مال مردم خورى به زندان انداختند، و هيچ طلبى به ديگران مسترد نشد.
مايلم متذكر شوم كه در هر دو بار با قلبى اندوهگين و با قطع اميد از همه به وسيله اين زيارت به سرور شهيدان متوسل شدم


موضوعات مرتبط: داستانهایی از کرامات خواندن زیارت عاشورا
نما متن(19)
حدیث روز
اهمیت نماز
امام مهدى سلام الله علیه :
ما اُرغِمَ أنفُ الشَّيطانِ بِشَىءٍ مِثلِ الصَّلاةِ؛
هيچ چيز مانند نماز بينى شيطان
را به خاک نمى مالد
بحارالأنوار: ج 53، ص 182


موضوعات مرتبط: حدیث برگزیده