معماهای جالب و سرگرم کننده

معماهای کوتاه جالب

مسئله ۱ - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول ۶ نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم ۳ نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟

مسئله ۲ - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، ۳ تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟

مسئله ۳ - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟

مسئله ۴ - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر ۳۰ درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به کدام سمت پرت می شود ؟

مسئله ۵ - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟

مسئله ۶ - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش ۳۰ تومان می شود. اما یکی از آنها نباید ۲۵ تومانی باشد . چطور ؟

مسئله 7 - یک آقایی تو بالاترین طبقه ساختمانی بلند زندگی میکنه.
برا اینکه هر روز بره سر کارش سوار آسانسور میشه تا به پایین برسه.اما عصر که از سر کارش بر یمگرده فقط میتونه نصف طبقات رو با آسانسور بره بالا !!!!! بقیه رو با پله میره .... مگر روز های بارونی که همه رو با آسانسور میتونه بره بالا.. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مسئله 8 - یک شب طوفانی یک پدر و پسر سوار ماشین بودن که یهو تصادف می کنن.پدره سرش میخوره به شیشه و بیهوش میشه...(کمربند نبسته بود..)پسرش فوری میرسونتش بیمارستان و میگه:
"یک دکتر بیاد!حال پدرم خیلی بده!"
همون موقع به دکتر خبر میدن و اونم خودشو زود میرسونه اونجا.دکتر تا پشمش به پسره می افته میگه:ا !!!!!! اینکه پسره منه!!!!!
چطور ممکنه؟

مسئله 9 - خوپ حالا یه مرد سیاه پوش همه چیزش سیاه بوده(جوراب سیاه شلوار سیاه کت سیاه کفش سیاه ....)داخل کوچه ای میرفته که چراغاش خاموش بوده.بعد یه ماشین چراغ خاموش وارد اون کوچه میشه!وقتی که به اون مرده نزدیک میشه پاش رو میزاره رو ترمز تا نزنه بهش.این چطوری ممکنه؟ 

.

.

.

.

.

.

.

جواب ها

مسئله ۱ - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید ” تصور کنید که راننده اتوبوس هستید.”

مسئله ۲ - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط ” در شرف پرواز ” هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند... اگر جواب شما ۲=۳-۵ بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.

مسئله ۳ - هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی “چه تعداد ” جلوی فکر کردن شما را گرفته است.

مسئله ۴ - هیچ کدام . خروس ها که تخم نمی گذارند.اگر شما سعی کردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.

مسئله ۵ - بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید.

مسئله ۶ - یک ۲۵ تومانی و یک ۵ تومانی . به یاد بیاورید فقط یکی از آنها نباید ۲۵ تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه ۵ تومانی داریم. شما با عبارت ” یکی از آنها نباید … ” فریب خوردید.

مسئله 7 - طرف قدش کوتاه بوده و قدش به دکمه آسانسور برای طبقه شون نمیرسیده، روزهای بارونی با چترش دکمه را میزده!

مسئله 8 - دکتر مادر پسره بوده!

مسئله 9 - روز بوده !


معمای بسیار جالب : کلاس ریاضی!!!

هدف از کلاس امروز حل برخی معادله های بسیار ساده است که شما در مدرسه آموخته اید.
البته اگر هنوز به خاطر داشته باشید... 
در اینجا من به شما 3 رقم و یک نتیجه خواهم داد، شما باید با قرار دادن علامت های صحیح معادله را کامل کنید. 
برای درک بهتر ابتدا یک مثال را با هم حل میکنیم، باقی معادله ها به عهده ی شماست:
2 2 2 = 6
این رابطه اینجوری درست میشه:
2 + 2 + 2 = 6
ساده بود نه؟ حالا بقیه ی معادله ها را حل کنید.
1 1 1 = 6
2 2 2 = 6
3 3 3 = 6
4 4 4 = 6
5 5 5 = 6
6 6 6 = 6
7 7 7 = 6
8 8 8 = 6
9 9 9 = 6
.
.
.
خب؟ تونستید حل کنید؟
چی؟ فقط دومی رو؟! اون که مثال خودم بود...
و ششمی رو؟ وای خدای من! خیلی سخت بود نه؟!
6 + 6 - 6 = 6

بقیه چه طور؟ 


حدس می زنم که از عهده ی سومی هم بر اومدی
3 × 3 - 3 = 6
شاید از عهده ی پنجمی
5 / 5 + 5 = 6
و با یه کم شانس هفتمی...
-7 / 7 + 7 = 6
هنوز به نظرت غلطه؟ ببین: - (7/7) = -1 و در نتیجه 7 - 1 = 6 
حالا میریم سراغ اونها که یه کم مشکل تر به نظر میان... 
چهارمی
√4 + √4 + √4 = 6
نهمی
√9 × √9 - √9= 6
هشتمی رو چی میگی ؟؟؟؟
3√8 + 3√8 + 3√8 = 6
اووووووووه! اینم برای خودش ایده ای بودها.... 
.
.
.
.
.
.
.
بسیار خب، کلاس امروز هم تموم شد... 
اوه بله، حق با شماست... هنوز تموم تموم نشده، معادله ی اولی باقی مونده...
(1 + 1 + 1)! = 6

فاکتوریل: فاکتوریل یک عدد حاصل ضرب تمام اعداد طبیعی کوچکتر و مساوی آن عدد تا 1 است.
فاکتوریل را با علامت تعجب نمایش می دهند! 

باحال بود ، نه؟؟؟؟



موضوعات مرتبط: چستان ومعما
[ دو شنبه 20 آذر 1391 ] [ 1:32 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]

خواص باور نکردنی شلغم

 

             
شلغم گیاهی است با برگهای ناصاف و بریدگیهای زیاد به رنگ سبز و سفید . ریشه آن غده ای و به شكل های گرد و یا دراز به رنگ سفید با لكه های بنفش می باشد .

به گزارش باشگاه خبرنگاران، میوه شلغم مانند غلافی باریك و دراز است كه در آن چند دانه سیاه وجود دارد . شلغم در هوای سرد بسیار خوب رشد می كند و شاید علت آن باشد كه برای درمان بیماریهایی كه در فصل سرما زیاد است و بیماریهای تنفسی بكار می رود .
 
خواص داروئی:
 
شلغم از نظر طب قدیم ایران گرم و تر است.
 
خواص شلغم آنقدر زیاد است كه می توان گفت این گیاه برای هر دردی درمان است و اگر مردم می دانستند كه این گیاه چقدر فایده درد تمام باغچه های خانه خود را شلغم میكاشتند و هر روزه از آن استفاده می كردند.
 
1) شلغم مقوی است.
 
2) شلغم اشتها آور است.
 
3) شلغم ضعف جنسی را درمان كرده و اسپرم را زیاد می كند.
 
4) شلغم سرفه را تسكین می دهد.
 
5) ترشی شلغم بهترین نوع ترشی است زیرا مقوی معده و روده ها و اشتها آور است.
 
6) آب شلغم قند خون را پائین می آورد.
 
7) تخم شلغم را اگر سرخ كرده و بخورید برای ضعف جنسی موثر است.
 
8) اگر گلو درد دارید آب پخته شلغم را قرقره كنید.
 
9) خوردن آب شلغم درمان كننده جوش صورت است.
 
10) آنهایی كه حافظه ضعیف دارند حتما باید شلغم بخورند زیرا ثابت شده است كه شلغم حافظه را تقویت می كند.
 
11) شلغم شب كوری را درمان می كند.
 
12) شلغم بعلت داشتن ویتامین B1 علاج كم خونی است.
 
13) شلغم برای رشد و نمو استخوانها مفید است بنابراین زنان باردار و شیرده حتما باید از آن استفاده كنند .
 
14) زن حامله ای كه در مدت بارداری شلغم خورده باشد بچه اش زودتر رشد كرده ، زودتر حرف می زند و حتی زودتر راه می افتد و در مقابل امراض مقاومت بیشتری خواهد داشت .
 
15) آنهایی كه غده تیروئیدشان كم ترشح می كند باید حتما شلغم بخورند زیرا شلغم بعلت داتشن ید فراوان ترشحات غده تیروئید را تنظیم می كند .
 
16) شلغم مهمترین گیاه ضد سرطان است و حتی گسترش سرطان را متوقف می كند .
 
17) شلغم درمان بسیاری از بیماریهای پوستی است.
 
18) شلغم پخته بهترین دارو برای برونشیت است.
 
و بالاخره سعی كنید كه در فصل زمستان برای پیشگیری از سرماخوردگی و بیماریهای تنفسی اقلا چند بار در هفته شلغم بخورید شلغم پخته بهترین صبحانه است . بدن را تمیز كرده و مواد سمی را از بدن خارج می سازد .همانطور که در بالا گفته شد آب شلغم خام خواص بیشتری از شلغم پخته دارد بشرطی كه معده شما را ناراحت نكند.

 



 



موضوعات مرتبط: خواص گیاهان دارویی
[ دو شنبه 20 آذر 1391 ] [ 1:5 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]

حجاب

 

 



موضوعات مرتبط: عکس
[ یک شنبه 19 آذر 1391 ] [ 11:2 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]

حدیث برگزیده

[ شنبه 17 آذر 1391 ] [ 11:59 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]

حدیث برگزیده

 



موضوعات مرتبط: حدیث برگزیده
[ جمعه 17 آذر 1391 ] [ 11:46 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]

امان نامه (متن ادبی)

 

 

امان نامه

۱۳۹۱/۹/۴

 

 

عصر روز نهم محرم است، شب عاشورا. شهادت یاران و همراهان امام حسین علیه السلام مسلم و قطعی است.

امام حسین علیه السلام در این ساعات اخیر به بهانه های مختلف، همدلان و همراهان را فراهم آورده و همه را مطمئن کرده است که:

"پایان این مسیر بی تردید شهادت است"

اکنون این که با نامه ای در دست، در اطراف خیمه های امام حسین علیه السلام پرسه می زند، شمر است. تردید در طرح آنچه در دل و در دست دارد، او را کلافه کرده است.

قدم می زند، دندان می ساید، چشم نازک می کند، گیجگاهش را با انگشت می فشارد، چنگ در موهایش می زند... اما صدا نمی کند.

او - شمر - از قبیله بنی کلاب است و ام البنین نیز از همین قبیله است، دختر حزام بن ربیعه کلابی شاعر.

پس شمر با ام البنین و پسران او عباس و عبدالله و جعفر و عثمان رابطه خویشاوندی دارد.

شمر فرزندان ام البنین را خواهرزاده می داند و می خواند.

او نه به دلیل خویشاوندی بلکه به این علت که دور حسین علیه السلام را از چهار دلاور، به خصوص اسوه شهامت - عباس - خالی کند، رفته است و از ابن زیاد امان نامه برای این چهار خویش خود گرفته است.

بریده باد دو دست تو ای شمر. لعنت بر تو و امان نامه ات. تو اگر خویش ما بودی، ما را به جهنم نمی خواندی.

ما در امان باشیم و برادرمان، مولا و آقایمان و امام مان حسین علیه السلام - فرزند زهرا - در امان نباشد؟ ما حسین علیه السلام را رها کنیم و سر در مقابل ملعونین و ملعون زادگان فرود آوریم؟

و اکنون امان نامه در دست در اطراف خیمه ها پرسه می زند و دنبال راهی برای طرح این ماجرا می گردد.

آنچه باعث رخنه تردید در ذهن و دل او می شود این است که اطمینانی به شنیدن پاسخ مثبت ندارد و از خفت و سرافکندگی می هراسد.

اما عاقبت دل یکدله می کند و فریاد می کشد:

آی خواهرزاده های من کجایید؟ عباس! عبدالله! جعفر! عثمان! کجایید؟ من شمرم. حرفی با شما دارم.

این چهار دلاور در محضر حسین اند. دو زانو نشسته اند و آخرین جامهای عشق و معرفت را از دستهای حسین علیه السلام می نوشند. هر کس باشد وقتی صدایی می شنود که او را به نام می خواند، بی اختیار از جا برمی خیزد و با مهر یا عتاب به هر حال پاسخی می دهد.

اما ادب آن چنان بر این چهار دلاور و به خصوص بر سر آنها - عباس - سایه افکنده که هیچ کدام از جا تکان نمی خورند، سر نمی گردانند و حتی مژه نمی زنند.

فریاد دوباره و سه باره تکرار می شود و این بار حسین - جان عالمی به فدایش - به حرف می آید و می فرماید:

عزیزان من! پاسخ دهید. اگرچه فاسق و فاجر است اما به هر حال خویش شماست، ببینید چه می گوید.

 اگر اقتضای ادب تاکنون پاسخ نگفتن به شمر بود، اکنون اطاعت امر امام و پاسخ گفتن به شمر ادب است.

 هر چهار دلاور برمی خیزند و شمر را در مقابل خیمه می یابند. هر چهار با عتاب و بی نرمشی در کلام می پرسند:

-  آمده ای که چه؟ چه می خواهی؟

-  خواهرزاده های من! برایتان امان نامه آورده ام. خود را با حسین به کشتن ندهید، بیایید...

هر چهار دلاور از خشم، چشم می درانند و دندان می سایند و عباس فریاد می کشد: " تبّت یداک یا شمر"!بریده باد دو دست تو ای شمر. لعنت بر تو و امان نامه ات. تو اگر خویش ما بودی، ما را به جهنم نمی خواندی.ما در امان باشیم و برادرمان، مولا و آقایمان و امام مان حسین - فرزند زهرا - در امان نباشد؟ ما حسین علیه السلام را رها کنیم و سر در مقابل ملعونین و ملعون زادگان فرود آوریم؟

 شمر اگر بماند بیش از این باید خوار و حقیر باشد.

ذلیل و درمانده سر خود را می گیرد و خود را در سیاهی لشگر کفر گم می کند.

نویسنده: سید مهدی شجاعی

 



موضوعات مرتبط: پیرامون امام حسین
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 9:34 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]

نظر آیةالله مکارم شیرازی درباره بوسیدن ضریح جدید امام حسین(ع)

آیت الله مکارم شیرازی در آغاز درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد 
با بیان این که کسانی که به کاروان "سفینةالنجاة" ضریح امام حسین(ع) خرده می گیرند، اشتباه می کنند، افزودند: برخی افراد از بردن ضریح امام حسین(ع) به شهر های مختلف ایراد می گیرند و می گویند چه فرقی بین طلا و نقره های ضریح و دیگر طلاها و نقره ها وجود دارد؛ باید به آنها بگوییم این بوسیدن مردم به خاطر انتصاب به امام حسین (ع) است و خرافی نیست.
 
به گزارش خبرگزاری حوزه حضرت آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرد: اشخاصی که این مسئله را خرافه می دانند، اشتباه می کنند؛ چرا که مسائلی در بین همه مسلمانان و عقلای جهان وجود دارد که همه پذیرفته اند، مانند بوسیدن پرچم یک کشور و یا نگهداری اشیای گذشتگان در موزه ها به خاطر انتصابشان به هویت یک ملت.
 
ایشان با بیان این که دو چیز بدون استثنا دربین همه مسلمانان مشترک است، اظهارداشتند: در میان مسلمین بوسیدن قرآن و حجرالاسود بین شیعه و سنی و وهابی و غیر وهابی مشترک است.
 
 پویایی و جاودانگی عشق به حسین(ع):
 
معظم له یادآور شدند:  در رابطه با بوسیدن حجرالاسود می پرسیم که چرا آن را می بوسید؟ می گویند سنت است، این مرجع تقلید خاطر نشان ساختند: استقبال گسترده ای مردم از ضریح سیدالشهدا نشان داد به کوری چشم دشمنان که فکر می کردند: عشق حسین(ع) از پویایی و جاودانگی برخوردار است، لذا کسانی که فکر می کنند مردم ضریح را می پرستند، حرفهای مضحکی می زنند.
 
ایشان افزودند: دشمنان می خواهند عشق به اهل بیت(ع) را کمرنگ جلوه دهند؛ در حالی که مردم ایران اسلامی با عشق به امام حسین و اهل بیت (ع) در امر ساخت ضریح سیدالشهدا(ع) شرکت کردند.
 
آیت الله مکارم شیرازی تاکید کردند: همان طوری که اعلام شده است ضریح هیچ گونه نیاز مالی ندارد و اگر کسانی می خواهند کمک کنند، باید به حرم سید الشهدا(ع) کمک کند.


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 9:23 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]

شب اول قبر به روایت شاهد زنده

علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت:

در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت کرد.

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏کرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.

پرسیدند چرا این طور شده‏ ای؟

در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.

تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟

آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»

در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏کشید.

من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می‏بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.

مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏کرد و آن شخصی که همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا کرد.

 



موضوعات مرتبط: داستانهای عبرت آموز
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 8:28 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ نظر بدهید ]
صفحه قبل 1 ... 86 87 88 89 90 ... 167 صفحه بعد